×
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۳۸ - گردیدن گرشاسب و عجایب دیدن
همه روز نالان و جوشان بود
به یک جای تا شب خروشان بود
عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۴۵
آن سیل که از قوّت خود جوشان بود
با هر چه که پیش آمدش کوشان بود
چون عاقبت کار به دریا برسید
گویی که همه عمر ز خاموشان بود
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۲
دلم امشب ز جنون چون خم می جوشان بود
چون گلم چاک گریبان ز هم آغوشان بود
یاد میخانه که آنجا به گدایی دایم
همچو آیینه سکندر ز نمدپوشان بود
کس چه داند که میان گل و بلبل چه گذشت
[...]