×
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱
عالمی پر ز شور می بینم
دلبری بس غیور می بینم
از سر کوی عشق عالم سوز
عقل را دور دور می بینم
ز آفتاب جمال او عالم
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات از رسالهٔ جلالیه » شمارهٔ ۴۰
چراغ خود دگر در بزم او بینور میبینم
بهشتی دارم اما دوزخی از دور میبینم
به خشم است آن مه از غیر و نشان تیر خوفم من
که در دستش کمان خشم را پرزور میبینم
نگه ناکردنش در غیر خرسندم چسان سازد
[...]