گنجور

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۱۴

 

ما کار و دکان و پیشه را سوخته‌ایم

شعر و غزل و دو بیتی آموخته‌ایم

در عشق که او جان و دل و دیدهٔ ماست

جان و دل و دیده هر سه بردوخته‌ایم

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۲۱

 

مائیم که تا مهر تو آموخته‌ایم

چشم از همه خوبان جهان دوخته‌ایم

هر شعله کز آتش زنهٔ عشق جهد

در ما گیرد از آنکه ما سوخته‌ایم

مولانا
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۸

 

تا آتش عشق او بر افروخته ایم

عود دل خود بر آتشش سوخته ایم

دلسوخته ایم و کار آتشبازی

آموخته ایم و نیک آموخته ایم

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱۰

 

ما سوخته ایم و بارها سوخته ایم

وین خرقهٔ پاره بارها دوخته ایم

هر شعله که ز آتش ز سر شوق جهد

در ما گیرد از آنکه ما سوخته ایم

شاه نعمت‌الله ولی
 

سعیدا » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۲

 

ما دلق ریای خویشتن سوخته ایم

تا طرز طریق فقر ‌آموخته ایم

نی توشهٔ امروز نه فردا داریم

چشم از دو جهان بر کرمش دوخته ایم

سعیدا
 

ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۴۶

 

چون شمع بسی رشتهٔ جان سوخته‌ایم

آتش به دل سوخته افروخته‌ایم

صد دامن از اشگ دیده اندوخته‌ایم

یک سوز ز پروانه نیاموخته‌ایم

ملک‌الشعرا بهار
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۹۱

 

تا درس محبت تو آموخته‌ایم

در خرمن عمر آتش افروخته‌ایم

بی‌جلوه شمع رویت از آتش غم

عمری‌ست که پروانه‌صفت سوخته‌ایم

فرخی یزدی