گنجور

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۲

 

روبروی آفتاب آئینه بر رو بسته ای

یاگرو رخشندگی را با رخ او بسته ای

نیست کس را تاب کاندازد نظر بر آفتاب

برقع از گیسوی خود بیهوده بر روبسته ای

گر ز حنا دلبران سر پنجه رنگین می کنند

[...]

بلند اقبال
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱

 

این کمر جانا که تنگ از بهر نیرو بسته‌ای

دست هیچ اندیشه نگشاید که نیکو بسته‌ای

بر نثارت جان ما باشد بکف محتاج نیست

آن خیالی کز اشارتهای ابرو بسته‌ای

از کمانداری ابرو و ز کمین‌گیری خال

[...]

صفی علیشاه