گنجور

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۶۶

 

دل سرگشتهٔ حیران برو ترک مناهی کن

بیا بر مسند جانم نشین و پادشاهی کن

اگر خواهی گناهت را که پوشد پرده عفوی

سرشک دیده همچون خون و رنگ روی کاهی کن

اگر دُرّ وصالش را تو جویایی چو غوّاصان

[...]

جهان ملک خاتون
 

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۱۰۷

 

چو پادشاه در عالم گدای حضرت اوست

گدای حضرت او باش و پادشاهی کن

چو در طریق مروت موافقت شرط است

مکن مخالفت او و هر چه خواهی کن

به نزد اهل ارادت ، توئی مناهی تو است

[...]

شاه نعمت‌الله ولی