×
مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۱۴ - در حق دلبر خباز بگفت
آنکه او بر دکان ز بس خوبی
همچو خورشید بر سپهر آمد
شد فراز تنور چون دل من
باد و مه رفت و باد و مهر آمد
۲ بیت
عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۱
چه مهربان به سفر شد، چه تند قهر آمد
فرشته ای بشد و فتنه ای به شهر آمد
کرشمه ای که دگر ناخنی رساند باز
گشود گریهٔ تلخ و هزار نهر آمد
قیاس کن که چه آبم رود به جوی حیات
[...]
۵ بیت