گنجور

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۹۶

 

هزار خانه خرابی به شهر و ده دارم

هوای وادی مجنون به دل گره دارم

به صیدگاه دعا، کو غزال مقصودی؟

که تیر بر سر دست و کمان به زه دارم

جنون به سلسله آراست بس که اعضایم

[...]

سلیم تهرانی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۵۳

 

به سر شب تا سحر سودای آن روی چو مه دارم

به کنج ناامیدی شکوه از بخت سیه دارم

درون سینه همچون داغ ته بر ته دارم

چه خونها می خورم در پرده دل تا نگه دارم

سیدای نسفی