گنجور

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۵۱

 

دل من ز اندوه ننگی ندارد

چو داند که شادی درنگی ندارد

نیالوده از خون جانم زمانه

همه ترکش غم خدنگی ندارد

کشد تیغ در روی من صبح هر دم

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۸

 

لبت چون غنچه دلتنگی ندارد

چو گل روی تو یکرنگی ندارد

به اهل کفر و ایمان سینه صافم

چو آب، آیینه ام زنگی ندارد

برای شیشه ی من هیچ کس نیست

[...]

سلیم تهرانی