×
عطار » منطقالطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان
صبر کو؟ تا پای در دامن کشم
یا چو مردان رطل مردافکن کشم
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲
بر سر آنم که پای صبر در دامن کشم
نفس را چون مار خط نهی پیرامن کشم
بس که بودم چون گل و نرگس دو روی و شوخ چشم
باز یکچندی زبان در کام چون سوسن کشم
بس که دنیا را کمر بستم چو مور دانه کش
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۱۱
آن بختم از کجاست سخن زان دهن کشم؟
این بس که گاهی از قلم او سخن کشم
باد خزان که خار به چشمش شکسته باد!
نگذاشت همچو غنچه نفس در چمن کشم
مرغی به آشیانه خود خار اگر برد
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۷۷۰
من که نتوانم هوس را پای در دامن کشم
کی توانم عشق را دستی به پیرامن کشم
گر عروسان چمن پیشت به خوبی دم زنند
از قفا بیرون زبان هرزه سوسن کشم
تا مسم را زر کند اکسیر سازی در کجاست
[...]