گنجور

انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶۱

 

هر تیر جفا که داری اندر ترکش

چون سر ز وفا نمی‌کشم گردن‌کش

من دست ز آستین برون کردم و عشق

تو خوش بنشین و پای در دامن کش

انوری
 

ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۶۲

 

ای دوست،قلم بر سخن دشمن کش!

وندر شب تاریک می روشن کش!

دیوانگیا، خیز و سر از جیب برآر!

عقلا، بنشین و پای در دامن کش!

ظهیر فاریابی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۱

 

بخانه چند نشینی سری ببستان کش

چو چشم خویش دمی باده در گلستان کش

ز کنجکاوی دلها غبار می گیرد

زلطف گاهی دستی بتیغ مژگان کش

مرا بگوشه مکتوب غیر یاد مکن

[...]

کلیم