×
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶۱
هر تیر جفا که داری اندر ترکش
چون سر ز وفا نمیکشم گردنکش
من دست ز آستین برون کردم و عشق
تو خوش بنشین و پای در دامن کش
ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۶۲
ای دوست،قلم بر سخن دشمن کش!
وندر شب تاریک می روشن کش!
دیوانگیا، خیز و سر از جیب برآر!
عقلا، بنشین و پای در دامن کش!
وحشی بافقی » ناظر و منظور » دایرهٔ پرگار سخن را از پرگار خانهٔ دو زبان ساختن و در میدانگاه خاتمهٔ بیان علم فراغت افراختن و خاتمه سخن را به مناجات مثنی کردن و نامهٔ کن و خامهٔ قدرت تمام نمودن رسالهٔ رسالت به نعمت مهر محمدی ختم نمودن
خدایا پردهای بر عیب من کش
زبان حرف گیران در دهن کش
کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۱
بخانه چند نشینی سری ببستان کش
چو چشم خویش دمی باده در گلستان کش
ز کنجکاوی دلها غبار می گیرد
زلطف گاهی دستی بتیغ مژگان کش
مرا بگوشه مکتوب غیر یاد مکن
[...]