گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱۱

 

تو رفته ای و ز تو نامه ای به من نرسد

چگونه قصه دردم به مرد و زن نرسد؟

دلم که می پرد اندر هوای تو مرغی ست

که از وطن برود، باز در وطن نرسد

مرا کشی و نپوشی به عیب من دامن

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۷۱ - در راستی

 

پاک دل را زیان به تن نرسد

ور رسد جز به پیرهن نرسد

اوحدی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۷

 

کسی به درد سخن غیر طبع من نرسد

قلم دواسبه به داد دل سخن نرسد

رسیده‌ام به مقامی به راه کعبة شوق

که هر که پای طلب بشکند به من نرسد

متاع جلوة شیرین چنان رواجی یافت

[...]

فیاض لاهیجی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۹

 

بوستانش را آیفت ز بهن نرسد

دوستانش را آیفت به دشمن نرسد

ادیب الممالک