گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴۶

 

دلم از کثرت پیکان تو آهن شده است

تنم از ناوک دلدوز تو جوشن شده است

مژه از پرتو رخسار تو زرین گردد

این چراغ از نفس گرم که روشن شده است؟

پنبه از داغ دل خویش که برداشت، که باز

[...]

صائب تبریزی
 

عارف قزوینی » دیوان اشعار » غزل‌ها » شمارهٔ ۱۲ - شکنج طره

 

شکنجِ طُرّهٔ زلفت شکن شکن شده است

دلم شکنجه در آن زلف پُر شکن شده است

نماند قوتِ رفتن ز ضعف با این حال

عجب که سایهٔ من بارِ دوشِ تن شده است

نمود لاغرم از بس که دردِ هجرانش

[...]

عارف قزوینی