×
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۵
خون باد دل ارشاد بپیوند تو نیست
جان برخی اگر بر سر سوگند تو نیست
دشمن دارم کسی که در تو نگرد
من بندۀ انکسم که در بند تو نیست
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷
شب نیست که چشمم آرزومند تو نیست
وین جان به لب رسیده در بند تو نیست
گر تو دگری به جای من بگزینی
من عهد تو نشکنم که مانند تو نیست
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۴۸
کدام دل که گرفتار و پای بند تو نیست
کدام صید که در آرزوی بند تو نیست
نه من به بند کمند تو پای بندم و بس
کسی بشهر نیامد که شهر بند تو نیست
ترا بقید چه حاجت که صید وحشی را
[...]
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » غزلیات » شمارهٔ ۲۵
آن کیست که بستۀ بند تو نیست
یا آنکه اسیر کمند تو نیست
آن دل نه دلست که از خامی
در آتش عشق، سپند تو نیست
از راه سعادت گمراهست
[...]