×
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵
بوسهگهِ آسمان نعل سمند تو باد
نوردِه آفتاب بخت بلند تو باد
خواجهٔ جانی به لطف، شاه جهانی به قدر
گردن گردنکشان رام کمند تو باد
تا رخ و موی تو را در نرسد چشم بد
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴۷
ز هجر سوخته شد جان من سپند تو باد
دلم همیشه اسیر خم کمند تو باد
دریغ باشد جولان تو سنت بر خاک
سواد دیده بساط سم سمند تو باد
چو هندوان که به سوی درخت سجده برند
[...]
عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱
کرشمه دست در آغوش نوشخند تو باد
غبار فتنه سراسیمهٔ سمند تو باد
دمی که آتش حسن تو شعله خیز شود
هزار مردمک دیده ام سپند توباد
سری که حلقهٔ فتراک دست می افتد
[...]