گنجور

عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان

 

این زمان عزم کفن کردن تو را

بهترم آید که عزم من تو را

عطار
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۳۰

 

تا دیده ام چو گل به ته پیرهن تو را

گلبرگ ناز خوانده ام از لطف تن تو را

از تار و پود رنجه شود نازنین تنت

به گر کنند جامه زبرگ سمن تو را

تو آن بتی که هیچ برهمن به بتکده

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۶۸ - تعزیت گفتن حکیم اول

 

شد از قول او کار روشن تو را

چه حاجت به فرموده من تو را

جامی