گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹

 

هر که زیر پیرهن بیند مرا

مرده اندر کفن بیند مرا

خویش را من خود کسی دانم ولی

یار اگر از چشم من بیند مرا

آرزو دارم قصاص از دست دوست

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳

 

بشکفد پروانه چون در انجمن بیند مرا

خیزد از بلبل فغان چون در چمن بیند مرا

مصرعِ برجستهٔ آهم چنین کاستاده‌ام

آب گردد شمع اگر در انجمن بیند مرا

چرخِ عاجِز‌کُش که چون شمع آتشم در جان زده است

[...]

صائب تبریزی