گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۱۳

 

خیال او به تدبیر از دل من برنمی‌آید

که هرگز خارخار از دل به سوزن برنمی‌آید

اگرنه دور باش ناله مرغ چمن باشد

ازین گلزار یک گل پاکدامن برنمی‌آید

به همت می‌توان زین خاکدان دل را برآوردن

[...]

صائب تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۹۳

 

نفس تا پرفشان است از تو و من برنمی‌آید

کسی زین خجلت در آتش‌افکن برنمی‌آید

زبانم را حیا چون موج‌گوهر لال‌کرد آخر

ز زنجیری‌که درآب است شیون برنمی‌آید

حضور دل طمع داری ز تعمیر جسد بگذر

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۹۴

 

نفس هم از دل من بی‌شکستن برنمی‌آید

از این مینا شرابی غیر شیون برنمی‌آید

گداز خود شد آخر عقده‌فرسای دل تنگم

گشاد کار گوهر غیر سودن برنمی‌آید

چو فقرت ساز شد برگ تجملها به سامان‌ کن

[...]

بیدل دهلوی