گنجور

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۵

 

از توچون نام برم کز دهن آلوده

لاجرم سر نزند جز سخن آلوده

چه خبر پرسی از احوال دل خون شده ام

که شهادت دهد این پیرهن آلوده

گلشن از خار و بهارش به خزان ارزانی

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۶

 

چون کنم یاد توای دوست من آلوده

نام پاک تو کجا وین دهن آلوده

گرگ عشقت اگرم یوسف دل پاره نکرد

چیست پس ز اشک من این پیرهن آلوده

در قیامت مگرم خلعت رحمت پوشند

[...]

صفایی جندقی