گنجور

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۶ - رای زدن خسرو در کار فرهاد

 

ز نزدیکان خود با محرمی چند

نشست و زد درین معنی دمی چند

نظامی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۵ - تتبع مولانا کاتبی

 

تا خرقه و سجاده ام افتد در می چند

خواهم طرف میکده رفتن قدمی چند

درکش قدحی چند و فلک را عدم انگار

در خاطرت از دور چو بینی المی چند

در گلشن دوران همه در دور قدح کن

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۶

 

چون شمع ز خود گرم شتابم به دمی چند

از قافلهٔ اشک فراتر قدمی چند

حیف است تن و جان شود از وصل حجابت

تا کی به میان فاصله بینی عدمی چند؟

غم می دهد از هر طرفی عرض، سپاهی

[...]

حزین لاهیجی
 

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۷

 

دانی چه بود عمر گران مایه دمی چند

این عیش و نشاطش به حقیقت المی چند

ای آن که تو را نیست یقین قصه دوزخ

از کوی خرابات برون نه قدمی چند

شعرم همه گنج گهر اما بر خوبان

[...]

سحاب اصفهانی
 

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۲۹۳ - الا ای کشته نامحرمی چند

 

الا ای کشته نامحرمی چند

خریدی از پی یک دل غمی چند

ز تأویلات ملایان نکوتر

نشستن با خودگاهی دمی چند

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳۰۳ - پریشان هر دم ما از غمی چند

 

پریشان هر دم ما از غمی چند

شریک هر غمی نامحرمی چند

ولیکن طرح فردائی توان ریخت

اگر دانی بهای این دمی چند

اقبال لاهوری
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۳۷ - پیوند نور

 

مرا خوشتر نباشد زان دمی چند

که بر گلبرگ، بینم شبنمی چند

پروین اعتصامی