گنجور

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۶

 

گرچه ز تو بر دلم ستم میگذرد

ورچه شب و روز من بغم میگذرد

دل تنگ ندارم که بهر حال که هست

گر ناخوش و گر خوشست هم میگذرد

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۵۸ - الرّضا و التّسلیم

 

ایّام دلم گرچه به غم می گذرد

بر فرق سرم پای ستم می گذرد

شادی به من سوخته کم می گذرد

فی الجمله چنانک هست هم می گذرد

اوحدالدین کرمانی
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۱۶

 

در عشق تو عمرم به ستم می گذرد

روزم همه در محنت و غم می گذرد

ایام جمال تو و دور غم من

شکر است که با اینهمه هم می گذرد

مجد همگر
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۴۱

 

روزگار طرب و نوبت غم می گذرد

ماتم و سور جهان زود ز هم می گذرد

خواب آسودگی و عرصه هستی، هیهات

صبح ازین مرحله با تیغ دو دم می گذرد

چه کند عرصه ایجاد به دلتنگی ما؟

[...]

صائب تبریزی