گنجور

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل

 

آن امانت سر او هم میکشد

قشر عالم مغز عالم میکشد

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل

 

روستم را را رخش رستم میکشد

تا نه پنداری که مردم میکشد

عطار
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۸۵

 

گر نمی بینم دمی در روی او غم می کشد

ور کسی پهلوی او می بینم آن هم می کشد

من به عشق یک نظر می میرم واو با کسان

چون زید مسکین گرفتاری کش این غم می کشد

من ز محرم حیله می پرسم کز این غم چون زیم

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۹

 

گر اشارت می‌کنی، چشم تو مردم می‌کُشد

ور همی‌گوئی که بخشیدم تکلم می‌کشد

در فراقت می‌کَنم جان، ور بیائی جان دهم

روز بدبختی گدایان را تنعم می‌کشد

لعل تو بر من تبسم کرد چون تیغم زدی

[...]

ناصر بخارایی
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۹

 

از نگاه غیرجانان چهره در هم می کشد

روی گل شرمندگی از چشم شبنم می کشد

آه یعقوبی رسن بازی اگر خواهد نمود

یوسف ما خویش را از چاه زمزم می کشد

گر سلیمان است انگشت ندامت می گزد

[...]

سعیدا