گنجور

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۹

 

ما نه امروزست کز عشق و ولا دم می زنیم

سالها شد کین منادی را بعالم می زنیم

آمدن ما را بدین عالم، بگو: معنیش چیست؟

روح پاک آورده و بر خاک آدم می زنیم

عشق او از حد گذشت و جان ما از عد گذشت

[...]

قاسم انوار
 

فضولی » ساقی نامه » بخش ۷ - مناظره با چنگ

 

مپندار بیهوده دم می‌زنیم

دم از پرسش حال هم می‌زنیم

فضولی
 

وحشی بافقی » خلد برین » بخش ۹ - حکایت

 

ما که چو پرگار قدم می‌زنیم

چرخ برین نقطه غم می‌زنیم

وحشی بافقی