گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۷۴

 

در دو عالم کار ما داریم کز غم فارغیم

الصبوح ای دل که از کار دو عالم فارغیم

کم زدیم و عالم خاکی به خاکی باختیم

و آن دگر عالم گرو دادیم و از کم فارغیم

عقل اگر در کشت‌زار خاک آدم ده کیاست

[...]

خاقانی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۱۹

 

فارغیم از ملک عالم فارغیم

جام می نوشیم و از جم فارغیم

در خرابات مغان با عاشقان

خوش نشسته شاد و خرم فارغیم

جز حدیث عشق او با ما مگو

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۶۸

 

ما ز اهل عالمیم اما ز عالم فارغیم

از غم و شادی و نوروز و محرم فارغیم

چون گل کاغذ به رنگ خشک قانع گشته ایم

از تریهای سحاب و ناز شبنم فارغیم

ما به خون چون لاله داغ خویش را به می کنیم

[...]

صائب تبریزی