گنجور

امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۴

 

دلا ز عشق بتان چند یار غم باشیم

کجاست می که دمی غمگسار هم باشیم

به سوز عشق تو گشتیم سر بلند، آری

سگ توئیم، به داغ تو محترم باشیم

چو عاشقان به وفا جان کشند در پایت

[...]

امیر شاهی
 

شاهدی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰

 

چرا ز درد غم یار خود بغم باشیم

خوشا دمی که به درد و غمش به هم باشیم

به تاج و تخت شهان سر فرو نمی آریم

اگر چه از سگ کویش به قدر کم باشیم

به مال و جاه جهان نیست احتشام ولیک

[...]

شاهدی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۳

 

زهی سعادت! اگر خاک آن حرم باشیم

بهر طرف که نهی پای در قدم باشیم

مکوش اینهمه در احترام و عزت ما

که ما بخواری عشق تو محترم باشیم

مرو، که آخر ایام عمر نزدیکست

[...]

هلالی جغتایی