ای که می پرسی ز من کان ماه را منزل کجاست؟

منزل او در دلست، اما ندانم دل کجاست

جان پاکست آن پری رخسار، از سر تا قدم

ور نه شکلی این چنین در نقش آب و گل کجاست؟

ناصحا، عقل از مقیمان سر کویش مخواه

[...]

سایه گرد تیغ بیدم،طالع بسمل کجاست

دشنه سوسن به پهلو می رسد، قاتل کجاست

کس نمی بینم که خالی باشد از دیوانگی

در جنون آباد گیتی، آدم عاقل کجاست

یارب امشب آن جنون‌آشوبِ جان و دل ‌کجاست

آن خرامِ ناز کو، آن عمرِ مستعجل کجاست

زورقی دارم‌، به غارت‌رفتهٔ توفان‌ یأس

جز کنار الفت‌آغوش‌اش دگر ساحل کجاست

تا به‌ کی تهمت‌نصیبِ داغ حرمان زیستن

[...]

یار را از من چه می‌پرسی بپرس از دل کجاست

محفل لیلی ز مجنون پرس در محمل کجاست

عالمی شد کشتهٔ شمشیر غم کو شاهدی

تا برآید از میان گوید به ما قاتل کجاست

سیر دارم تا سحر امشب کنشت و کعبه را

[...]

ای که می‌پرسی ز من کان ماه را منزل کجاست

منزل او در دل است اما ندانم دل کجاست

ای که می‌پرسی ز من کان ماه را منزل کجاست

منزل او در دل است اما ندانم دل کجاست

ای دریغا ای دریغا دل کجاست

خلق را جز نام او حاصل کجاست

اختلاف اهل دل خوبس اهل دل کجاست

آنکه حل سازد یکی از این همه مشکل کجاست

روزگاری شد که سرگردان دشت حیرتم

یک نفر پیدا نشد تا گویدم منزل کجاست

غرقه در دریای خودبینی شدم دردا که نیست

[...]

ورنه این بیچاره را منزل کجاست

کشتی ادراک را ساحل کجاست