گنجور

امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵

 

گرم عشقت عنان دل نگیرد

دلم کوی بلا منزل نگیرد

مرنج از بی‌خودی‌های دلم، زانک

ز دیوانه کسی بر دل نگیرد

اگر چشمت جفایی کرد، سهل است

[...]

امیر شاهی
 

شاهدی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۶۷

 

بجز کوی تو دل منزل نگیرد

که آنجا هیچکس را دل نگیرد

شب از افغان من خاطر مرنجان

که بر دیوانگان عاقل نگیرد

به تعجیل ار گذشت آن عمر غم نیست

[...]

شاهدی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۷

 

سر ره چشم او بر دل نگیرد

که صیاد آهوی بسمل نگیرد

چنان مغرور آن مشکین کمند است

که صید خویش را غافل نگیرد

به این زاری که دل سر در پی اوست

[...]

میلی