×
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۵
مردم از کوی تو چون بیدل نرفت
هر که در میخانه شد عاقل نرفت
عمر در سر شد به رسوایی عشق
وین هوس از جان بی حاصل نرفت
مهر رویش در دلم پنهان نماند
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر اول » بخش ۲۰ - در بیان اتصال روح سالک به حقیقت وجود درضمن آمدن حبیب ابن مظاهر و مسلم بن عوسجه از کوفه به کربلا به یاری آن دریای رحمت و جود
دیگر از بازار در منزل نرفت
پای معنی بود کآن در گِل نرفت