به جز ساحل بحر منزل نداشت

به جز ماهی از صید حاصل نداشت

یاد ایامم که در تن جان ما منزل نداشت

موجه مطلق عنان ما غم ساحل نداشت

پرده بیگانگی در بحر وحدت محو بود

رشته مو از حباب این عقده مشکل نداشت

روز و شب در پرده های شرم خود می کرد سیر

[...]

هرکه را دستی ز همت بود جز بر دل نداشت

دستگاه پرتو یک شمع این محفل نداشت

دل به هرنقشی‌که بستم صورت آیینه بود

نسخهٔ تحقیق امکان جز خط باطل نداشت

عاجزیها را غنیمت دان که درباب طلب

[...]

غیر آدم هیچ شیئی دل نداشت

عرض معنی جز به او حاصل نداشت