×
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۴۶
هرکسی روز وداع از پی محمل میشد
تو مپندار که آن دلبرم از دل میشد
هیچ منزل نشود قافله از آب جدا
زان که پیش از همه سیلاب به منزل میشد
گفتم، از محمل آن جان جهان برگردم
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۷۸
گر دلم روز وداع از پی محمل می شد
تو مپندار که آن دلبرم از دل می شد
هیچ منزل نشود قافله از آب جدا
زانک پیش از همه سیلاب بمنزل می شد
گفتم از محمل آن جان جهان برگردم
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳۰ - دعوت شوهر زن را به کیش وجدان
زن ازین گفتههاکسل میشد
قهر می کرد و تنگدل میشد