گنجور

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۶

 

بی تو با یک دل، غم دل مانده ام

دست بر سر، پای در گل مانده ام

هر کسی را، یادلی یا دلبری است

من چرا، بی دلبر و دل مانده ام

دست گیریدم، که سخت افتاده ام

[...]

اثیر اخسیکتی
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۷۹۵

 

دوستان در کارِ خود حیران و مشکل مانده ام

چند کوشم چون کنم بی یار و بی دل مانده ام

منتظر در منزلِ حیرت به امّیدِ نجات

چشم بر در، دست بر سر، پای در گل مانده ام

چاره تسلیم است و بس امّیدِ استخلاص نیست

[...]

حکیم نزاری