گنجور

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۱

 

یاد ایامی که دامی همچو بلبل داشتیم

گاه با گل دستبازی، گه به سنبل داشتیم

با جهان سودای ما نازکدلان صورت نبست

او چو آتش خار و خس می‌جست و ما گل داشتیم

عالم مستی‌ست ساقی، دور ما را مگذران

[...]

سلیم تهرانی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۸۸

 

بی تو از بس گرد غم بر چهرهٔ دل داشتیم

در کنار اشک حسرت مهرهٔ گل داشتیم

چون ز خود رفتیم در راه طلب همچون حباب

گام اول پای در دامان منزل داشتیم

یاد ایامی که چون از کوی جانان می شدیم

[...]

جویای تبریزی