گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۷۸

 

در گلستانی که ریزد خون بلبل بر زمین

در لباس لاله گردد جلوه گر گل بر زمین

زود در چاه ندامت سرنگون خواهد فتاد

هر که پای خود گذارد بی تأمل بر زمین

سرو پا در گل کجا و لاف آزادی کجا

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۷۹

 

سایه تا افتاد ازان مشکین سلاسل بر زمین

آیه رحمت مسلسل گشت نازل بر زمین

چون شفق از خاک خون آلود می خیزد غبار

بس که در کوی تو آمد شیشه دل بر زمین

گر به این تمکین گذارد پای لیلی در رکاب

[...]

صائب تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۶۴

 

در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر زمین

نقش پا در اضطراب افتاد چون دل بر زمین

بسکه از آهم غبارآلود شد روی هوا

قطرهٔ باران فتد چون مهرهٔ گل بر زمین

درد برخیزد به جای گرد از جولانگهش

[...]

جویای تبریزی