×
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۶۰
سرم بریدی و مهر تو در دل است هنوز
نهال عشق مرا پای در گل است هنوز
اگرچه من همه عمر ار تو صبر ورزیدم
به جان دوست که صبر از تو مشکل است هنوز
ز برگریز فنا هرکه میکند عشوه
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۷
اگرچه مردنم از رشک دشمن آسان شد
ولی جداییم از دوست مشکل است هنوز
ببست و کشت به سد خواریم فکندو ببست
مرا امید ترحم ز قاتل است هنوز
اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۳۵ - مرا براه طلب بار در گل است هنوز
مرا براه طلب بار در گل است هنوز
که دل به قافله و رخت و منزل است هنوز
کجا ست برق نگاهی که خانمان سوزد
مرا با معامله با کشت و حاصل است هنوز
یکی سفینهٔ این خام را به طوفان ده
[...]