گنجور

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۳۱

 

چشم تو هزار سحر مطلق دارد

هر گوشه هزار جان معلق دارد

زلفت کفر است و دین رخ چون قمرست

از کفر نگر که دین چه رونق دارد

مولانا
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۵۱

 

در آزار دلم طفلی که از گردون سبق دارد

ز شرم کشتنم شمشیرش از جوهر عرق دارد

ز بس افروخت از تاب می گلرنگ، پنداری

ز عکس چهره ی او صبح آیینه شفق دارد

دم سرد ترا زاهد در اینجا نیست تأثیری

[...]

سلیم تهرانی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۵ - در ولادت باسعادت در درج اصطفا حضرت خاتم انبیا علیه آلاف التحیه و الثنا

 

کوثر از رشک لبت اشک مروق دارد

طوبی از یاد قدت دوحه رونق دارد

جعد حور از نسمات گذرت دق دارد

خاکساریست که بهر تو ستبرق دارد

جیحون یزدی