×
بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۴
ما ناکس و تو در پی بد گفتن اینچنین
تا کی خطای ما نپذیرفتن اینچنین
تا چند صلح و جنگ، چه داری بجان ما
خندیدن آنچنان و برآشفتن اینچنین
مگذار در دلم گره ای گل چو آمدی
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۱۴
بی درد مشکل است سخن گفتن این چنین
رنگین شود سخن ز جگر سفتن این چنین
خامش نشین و خون جگر خور که می شود
خون غزال، مشک ز بنهفتن این چنین
بی نقش شو که خواب پریشان بینش است
[...]