گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵۲

 

چشم گردنده او با همه کس می گردد

چون رسد دور به من، خود به هوس می گردد

زلف کژباز تو بابنده به صد بوالعجبی

پیش می آید هر لحظه و پس می گردد

از پی آنکه بگیرد سگ شبگرد مرا

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۴

 

عصمت از لعل لبت گرد هوس می گردد

فتنه مفروش که سیمرغ مگس می گردد

در بهاران همه کس همدم مرغ چمن اند

دل من هم نفس مرغ قفس می گردد

ناله ای می کشم از درد تو گاهی، لیکن

[...]

عرفی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۸۰

 

دل هرکس که مقید به هوس می گردد

عنکبوتی است که عاجز ز مگس می گردد

چون شرر سر به هوا دل ز هوس می گردد

شعله سرکش ز هواداری خس می گردد

می شود دل ز پریشان سخنی زیر و زبر

[...]

صائب تبریزی