گنجور

ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۶۱

 

نامد دل ضایع شده با دست هنوز

بر تخت وصال دوست بنشست هنوز

آنانک شراب وصل با ما خوردند

هشیار شدند و ما چنین مست هنوز

ظهیر فاریابی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۷

 

جانا دل من بر سر عهدست هنوز

عهدی که ببست با تو نشکست هنوز

مجروح شد از خار جفایت دل و نیست

در باغ وصال بر گلش دست هنوز

جهان ملک خاتون
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۸

 

نگهت فتنه‌گر و عربده‌سازست هنوز

سرمه در چشم تو، همخانه نازست هنوز

تازه شد دوستی ما به خط تازه تو

ناز کن، ناز که آغاز نیازست هنوز

راه نزدیک حرم، سعی مرا ناقص کرد

[...]

قدسی مشهدی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۶

 

ز خود بریدم و ترک تو مشکلست هنوز

هلاک گشتم و داغ تو در دلست هنوز

قیامت آمد و آسوده خفته کشته عشق

که محو چاشنی زخم قاتل است هنوز

زپا نشسته پی ناقه گرد صد مجنون

[...]

مشتاق اصفهانی