×
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۶۶
از شراب وصل او مستم دگر
وز غم بیهوده وارستم دگر
تا چو سرو از پیش ما برخاستی
با غم روی بنشستم دگر
تا گشادی طرّه ی زلف سیاه
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۲۱
توبه کردم از می و معشوق سرمستم دگر
توبه یی هرگز نکردم من که نشکستم دگر
ذره خاکم ولی تا جذبه مهرم رسید
آنچنان برخاستم بیخود که ننشستم دگر
دادم از دست آن دو زلف و رشته جانم گسست
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش سوم » بخش ۹ - غزل مثنوی
در به روی اونمی بستم دگر
خاطر او رانمی خستم دگر