گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۷۶

 

باز درآمد ز راه بیخود و سرمست دوش

توبه کنان توبه را سیل ببردست دوش

گرز برآورد عشق کوفت سر عقل را

شد ز بلندی عشق چرخ فلک پست دوش

دولت نو شد پدید دام جهان را درید

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۷۸

 

یار درآمد ز باغ بیخود و سرمست دوش

توبه کنان توبه را سیل ببردست دوش

عاشق صدساله‌ام توبه کجا من کجا

توبه صدساله را یار دراشکست دوش

باده خلوت نشین در دل خم مست شد

[...]

مولانا
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۳

 

مشتری و زهره در عین قران بوده ست دوش

بوسه و می تا سحر با هم روان بوده‌ست دوش

طالع سعد از از وبال آمد برون گویی که باز

در معارج با سعادت هم عنان بوده‌ست دوش

عارض خوبش که همچون صبح روشن آفتاب

[...]

حکیم نزاری