گنجور

 
مولانا

یار درآمد ز باغ بیخود و سرمست دوش

توبه کنان توبه را سیل ببردست دوش

عاشق صدساله‌ام توبه کجا من کجا

توبه صدساله را یار دراشکست دوش

باده خلوت نشین در دل خم مست شد

خلوت و توبه شکست مست برون جست دوش

ولوله در کو فتاد عقل درآمد که داد

محتسب عقل را دست فروبست دوش