گنجور

 
مولانا

یار درآمد ز باغ بیخود و سرمست دوش

توبه کنان توبه را سیل ببردست دوش

عاشق صدساله‌ام توبه کجا من کجا

توبه صدساله را یار دراشکست دوش

باده خلوت نشین در دل خم مست شد

خلوت و توبه شکست مست برون جست دوش

ولوله در کو فتاد عقل درآمد که داد

محتسب عقل را دست فروبست دوش

 
 
 
غزل شمارهٔ ۱۲۷۸ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
مولانا

باز درآمد ز راه بیخود و سرمست دوش

توبه کنان توبه را سیل ببردست دوش

گرز برآورد عشق کوفت سر عقل را

شد ز بلندی عشق چرخ فلک پست دوش

دولت نو شد پدید دام جهان را درید

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه