گنجور

فصیحی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۱

 

گرد افغانم ز دامان جرس افتاده‌ام

از حریم محمل امید پس افتاده‌ام

ناله‌ام از بس گرانبار غمم ماندم به جای

ورنه عمری شد که در راه نفس افتاده‌ام

سالها کردم به پای عقل طی راه عشق

[...]

فصیحی هروی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۰

 

من شاهبازم کاین چنین اندر قفس افتاده ام

خود دادرس بودم کنون بی دادرس افتاده ام

پنهان نمایم تا به کی بر لب نبردم جام می

من مستم از چشمان وی چنگ عسس افتاده ام

نه چون مگس افتاده ام اندر کمندعنکبوت

[...]

بلند اقبال