گنجور

عطار » منطق‌الطیر » فی التوحید باری تعالی جل و علا » حکایت عیاری که اسیر نان و نمک خورده را نکشت

 

او که چندین سال بر سر گشته است

بی سر و بن گرد این در گشته است

عطار
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۴

 

می کند چشم تو تا بیخود ز ساغر گشته است

آنقدر مستی که مژگان هم از او برگشته است

در ره شوق تو از بس پر برون آورده است

نامه ام مستغنی از بال کبوتر گشته است

کارهای چرخ از بس بی نظام افتاده است

[...]

جویای تبریزی