گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۴۳

 

شوقم از نامه به وصل تو فزونتر گردید

نامه بر آتش من دامن دیگر گردید

از بهار چمن افروز بود برگ گلی

آنچه از حسن تو در دیده مصور گردید

می شود روزنه اش ناف غزالان ختن

[...]

صائب تبریزی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۴۰ - مقتل خون

 

زلف اکبر چو ز خون سر او تر گردید

عقل گفتا که عجین مشک، به عنبر گردید

بر زمین خون ز گلوی شه لب تشنه حسین

آنقدر ریخت که با خاک، مخمر گردید

بدنی را که بدی بسترش آغوش نبی

[...]

ترکی شیرازی