×
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶
چشم میپوشی ازان رخسارِ جانپرور چرا؟
میکنی آیینه را پنهان ز روشنگر چرا
غیرتی کن چون گهر جیبِ صدف را چاک کن
میخوری سیلی درین دریای بی لنگر چرا
خردهٔ جان میجهد از سنگ بیرون چون شرار
[...]
الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان دوم » بخش ۶۹ - مویه گری ام البنین بر فرزندان خویش وزبانحال آن مخدره
نماندی نگهبان لشگر چرا
شکستی تو پشت برادر چرا