گنجور

ناصر بخارایی » ترکیبات » شمارهٔ ۴ - در تهنیت عید قربان و مدح هوشنگ شاه

 

شهی که می‌شود از فتح او ظفر پیدا

ز نور طلعت او هست زیب و فر پیدا

چراغ دودهٔ دولت جلال‌الدین هوشنگ

که دیده را شود از نور او بصر پیدا

نسیم صبح ز لطفش به گوش گل می‌گفت

[...]

ناصر بخارایی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲

 

میانش نیست از جوش نزاکت در نظر پیدا

بود چون معنی از مصرع زقد او کمر پیدا

ندارم آگهی از حال دل لیک اینقدر دانم

که گاهی می شود در دود آهم چون شرر پیدا

نهان از خلق بر دوش سبک روحی بود سیرم

[...]

جویای تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸

 

کو بقاگر نفست‌گشت مکرر پیدا

پا ندارد چو سحر، چندکنی سر پیدا

صفر اشکال فلک دوری مقصد افزود

وهم تازیدکه شد حلقهٔ آن درپیدا

شاهد وضع برودتکدهٔ هستی بود

[...]

بیدل دهلوی