گنجور

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۸۰

 

رخ خوبت به قمر می ماند

ذوق لعلت به شکر می ماند

عقل با این همه دانایی خویش

چون ترا بیند در می ماند

اندرین عهد همانا فتنه

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۷

 

لب و دندان تو با لعل و گهر می‌ماند

زلف و رخسار تو با شام و سحر می‌ماند

حسن رخسار قمر گر نبدی عاریتی

گفتمی پرتو رویت به قمر می‌ماند

جزع در بار من از آرزوی لعل لبت

[...]

ابن یمین