گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۳

 

آن سرو هرگه از نظر من گذشته است

گویی که تیری از جگر من گذشته است

دامان ناز بر زده چون سرو میرود

گویی ز جوی چشم تر من گذشته است

بر بیستون ز تیشه فرهاد کی گذشت

[...]

اهلی شیرازی
 

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲

 

صد فوج عشوه از نظر من گذشته است

تا شهسوار عشوه گر من گذشته است

چون نگذرد به جور که از راه تجربه

بر ناله های بی اثر من گذشته است

بیچاره عافیت که ز وی تا بریده ام

[...]

عرفی