×
عطار » منطقالطیر » بیان وادی فقر » حکایت مفلسی که عاشق پسر پادشاه شد و بدین گناه او را محکوم به مرگ کردند
از خوشی این جایگه بر سر زنید
پای برکوبید، دستی برزنید
ناصر بخارایی » ترکیبات » شمارهٔ ۳ - صبح خیزان
صبحخیزان بزم عشرت را صلائی در زنید
شیشهٔ افلاک را سنگ طرب بر سر زنید
قالبم سوزید یا سازید جانم را کباب
ماه را زان خاک بر آئینه خاکستر زنید
جان دهید و یار را بر جای جان دربرکشید
[...]
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۳ - حدیث قدسی:من تقرب الی شبراً تقربت ذراعا و من تقرب ذراعا تقربت باعا
ای گنه کاران سوی ما پر زنید
خانه ام را حلقه ای بر در زنید
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۱
دوستان دلبر بدست افتاد دستی برزنید
زآن می کهنه بیارید و زنو ساغر زنید
دست افشان پای کوبان بذله سنج و نغمه خوان
چشم بگشائید و قفل آهنین بر در زنید
جان سپند آسا زشادی بر سر آتش نهید
[...]