گنجور

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۸۶

 

اگر عاشق را فنا و مردن باشد

یا در ره عشق جان سپردن باشد

پس لاف بود آنچه بگفتند که عشق

از عین حیات آب خوردن باشد

مولانا
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۱

 

بیزارم از آن دل که در درد نباشد

هر دل که بترسد ز بلا مرد نباشد

باران مرا درد من بی سرو پا نیست

دشمن به از آن دوست که همدرد نباشد

گر هست غباری ز دلت پاک فرو شوی

[...]

کمال خجندی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۹۶

 

مأوای غمت جز دل پردرد نباشد

تشریف بلا جامه هر مرد نباشد

ای سرو گل اندام! که در باغ دو عالم

چون روی دلارای تو یک ورد نباشد

بر بوی سر زلف تو یک گوشه نشین نیست

[...]

نسیمی