گنجور

انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۸

 

هرگز دلم از وفای تو فرد مباد

یک دم ز غم تو بی‌دم سرد مباد

گر وصل تو درمان دلم خواهد کرد

پس یک نفس از درد تو بی‌درد مباد

انوری
 

اوحدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۱

 

صد را، رخت از هیچ الم زرد مباد!

بر روی تو از هیچ غمی گرد مباد!

دردیست بزرگ مرگ فرزند عزیز

بر جان عزیزت دگر این درد مباد!

اوحدی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۲

 

بر خاطرت از خاک رهی گرد مباد

وین آتش اشتیاق ما سرد مباد

دردی دارم ز هجرت ای جان و جهان

درمان دل منی تو را درد مباد

جهان ملک خاتون
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۷۱

 

ای جان جهان تن تو را درد مباد

گلزار رخ تو را ورق زرد مباد

فرق سر بدخواه شود خاک رهت

دامان سلامت تو را گرد مباد

اهلی شیرازی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۷

 

هرگز ز کسی یار کسی فرد مباد

سرگرم بدشمنان دم سرد مباد

در عشق اگر هزار درد دگر است

باد آن همه دردها و این درد مباد

مشتاق اصفهانی